یه شب خوب میاد

کلمات کلیدی

دانلود قسمت اول سریال ریکاوری | دانلود سریال ریکاوری قسمت 1

مهسا باقری | بیوگرافی مهسا باقری و همسرش + اینستاگرام مهسا باقری

نعیمه نظام دوست | بیوگرافی نعیمه نظام دوست و همسرش

فیلم خنده واگیردار در مترو توسط هومن گامنو

دانلود قسمت بیست و هفتم 27 سریال نجوا با لینک مستقیم

دانلود قسمت چهارم سریال ممنوعه | دانلود سریال ممنوعه قسمت 4

دانلود فیلم They Shall Not Grow Old 2018

دانلود فیلم The Trough 2018

دانلود فیلم Penance 2018

دانلود فیلم Searching 2018

دانلود سریال ممنوعه

دانلود سریال The Walking Dead

دانلود فیلم The Equalizer 2 2018

دانلود فیلم The Unthinkable 2018

دانلود آهنگ هه‌رگیز از فاروق اکرم سرا | جدید

دانلود آهنگ مقام په‌روانه‌ی دلم از عدنان کریم

دانلود آهنگ دل بیزاره از ریباز

دانلود آهنگ ساقی از مظهر خالقی

دانلود آهنگ خه‌یال از لطیف کریمی

دانلود آهنگ جدید از پیشرو هورامی | گریان و شاد

دانلود ساز و شمشال شاد از ناصر ایل بیگی با کیفیت عالی

دانلود آهنگ شلیره گیان از نجمه الدین غلامی

دانلود آهنگ به‌جوانی خوت مه‌نازه از شیروان عبدالله | جدید

دانلود آهنگ ئامه‌که‌و ئامینم از بختیار صالح | اهنگ شاد

کمی قبل از تحریم…

بازار خودرو

فروش و حتی پرورش این گل زیبا ممنوع شد!

خرید

وزیر دولت احمدی نژاد بازداشت شد

مواجهه امروز پیرمرد طبسی با وزیر کشاورزی است

عینک نوشتن

نگارش دهم درس دوم

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

موضوع: تنهایی

تنهایی، حصاریست میان منو تو و کسانی که در برزخ بی عشقی و فراموشی گیر کرده اند؛ در برزخی که سَرَت پر از نمی دانم هاییست که جواب سوالات مهم و عذاب آور است . به راستی چه کسی میتواند پاسخگوی تنهایی من و تو باشد؟
همه مان در جمعیم ؛ اما قلب هایمان، ذهن هایمان وحتی روح هایمان فرسنگ ها از این جمع دور است . فقط جسم هایی هستیم با نقاب های رنگارنگ که همدیگر را با آن فریب می دهیم. لبخد های بسیار میزنیم اما کسی بی فروغی چشمانمان را نمیبیند ، تمنای صدایمان را نمیشنود چرا که صدای قهقه های مصنوعیمان آن را در گوشه ای خفه میکند و چه خاکستریست جهانی که نه من حرف تورا میفهمم نه تو حرف من را.

نویسنده: درسا اخوان فرد

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: بهار

بهار فصلی است که در مسابقه زیبایی و طراوت از فصل های دیگر جلو زده است .
بهار معجزه طبیعت است . معجزه ای که همه منتظر به وقوع پیوستن آن هستند . درست هنگامی که طبیعت در سرمای طاقت فرسا و یخبندان های شدید جان باخته ، خود را نمایان میکند و به طبیعت جانی دیگر میبخشد . نرم و آرام دست هایش را بر سر شاخه های لرزان درختان ، یخ های سرد چشمه ها و چهره زیبای زمین میکشد و همه را از خواب بیدار میکند . بهار با آمدنش به همه چیز رنگ میدهد و دوباره طراوت و سرسبزی را در رگ های خشکیده زمین جاری میکند . بهار نتیجه رنج زمستان ، حس و حال پاییز و مقدمه محصول تابستان است . فصلی که در آن جهان جانی دوباره گرفته و آهنگ طراوت سر میدهد . اهنگی که وقتی در گوشم جاری می شود ، دلم را در هم می شکند و تمام حواسم را پرتِ خود میکند . بهار یعنی رویشی دوباره ، بهار یعنی زنده شدن ، بهار یعنی نشستن در حیاط و دیدن قطراتی از جنس صداقت .
پس هر وقت بهار رسید ، بی خیال از کنارش عبور نکنیم و به تمام ویژگی و خصوصیاتش توجه کنیم و با تأمل در این پدیده به قدرت خداوند پی ببریم .

نویسنده: محمدجواد خداپرست

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: حوای طماع

مقدمه: من بد اورده دنیای پر از بیم و امید
نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید
سیب سرخی که سی شب سجود و گریه به دنبال داشت و زمینی که شاهد بیتابی ادم بود پایان تلخ گذشته ای شیرین بود.
درست از انجا که خداوند ادم و حوارا از یک خاک افرید ولی از یک جنس نه حوایی از جنس خودخواهی حوایی از جنس جهل و طمع. حوایی که باعث بیتابی ادم و خوشنودی ابلیس شد . شاید مقصر سیب بود ؛ شاید شیطانی درکار نبود و تنها ان سیب سرخ بود که با استفاده از حربه های خود حوا را به سمتش کشید.
کسی چه می داند شاید خلقت ادم و حوا اشتباه بود شاید خداوند باید گل اضافه امده از ادم را دور می ریخت و دیگر حوایی نبود که نبودنش مانع بوجود امدن حس عشق می شد. وای اگر عشق نبود دل چه باید می کرد...!
ادم بهشت را از دست داد ولی عشق را در جایی پایین تر از بهشت جایی پست میان تنهایی با حوا پیدا کرد . ادم حوا را بدست اورد چیزی با ارزش تر از بهشت و حسی عرفانی را تجربه کرد. ادم با حس عشق مسلمان شد و حوا هیچ گناهی مرتکب نشده بود بلکه دین خدا را به ادم اموخت . حوا فرشته ای میان زمین بود فرشته ای که خداوند از خلقش هدفی عظیم داشت و آن هم هدایت آدم بود.

نویسنده: آیدا دهدشت

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: قلم

گاهی کلمات مثل خوره به جان مغز آدم می افتند و آنقدر با روانت بازی می کنند که کلافه و گیج می شوی. آسمانت ابری می شود.پر از رعد و برق. نگاهت رنگ غم می گیرد؛ انگار که ستاره های آسمان چشمانت را بی رحمانه چیده باشند. قلبت تیر میکشد. رنگت می پرد و نفس هایت به شماره می افتند.
ناگاه، چیزی مثل یک روزنه نور، میان ظلمات تنهایی، خود را نمایان می کند.
مقدس است چقدر!
قلم را می گویم. آن را برمی داری. ثانیه ای تامل می کنی و لحظه اول، ترافیک (ملاصدرا)* ی ذهنت، آنقدر سنگین است که که نهایتش یک نقطه ی بی معنا روی کاغذ می افتد.
ناگهان بغض قلم می شکند و می بارد و می بارد و می بارد...
و نُت های سرد کلمات بر پهنه سفیدی کاغذ می چکند.
لحظه به لحظه آرامتر از پیش می شوی. حال خوب که می گویند مگر چیزی غیر از این است؟
{قسم به قلم و آنچه می نگارد} ، خداوند قلم را بهترین دوست آدمی آفرید.
پا نویس:
ملاصدرا یکی از شلوغ ترین خیابان های شیراز با ترافیکی سنگین است.

نویسنده: سیده فاطمه باقری

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: آسمان شب

آسمان شب محل پرواز خیالات شاعرانه است. می توان به آسمان نگاه کرد و زیبایی های فراوانی را مشاهده کرد. شاید اگر خوب نگاه کنیم، چیزهایی را ببینیم که دیگران نمی بینند.

ستاره های پر نور در آسمان می رقصند که انگار عروسی در راه است، ابرها کنار می روند و ماه پرده از رخسار زیبای خود بر می دارد و در آسمان شب جلوه نمایی و خودنمایی می کند که گویا ملکه آسمان است. ماه با تمام وجودش پرتوی امیدش را در آسمان پراکنده می کند و آسمان شب را همچون شمعی نورانی می کند.

در پهنای این آسمان بی کران شهاب سنگ های بازیگوش که از این سوی آسمان به آن سوی آسمان سوار بر باد با سرعت بسیار زیاد حرکت می کنند و از هر مکانی که می گذرند آثار بازیگوشی خود را به جای می‌گذارند و آرزوهای هر انسان را تحقق می‌‌ بخشند، عضو خانواده این آسمان شب هستند.

اعضای خانواده آسمان شب همچون گروه تئاتری هستند که هر یک وظایف خود را ایفا می کنند. به عنوان مثال ابرها همچون پرده ای با پوشاندن رخسار ماه مانع نمایان شدن چهرهٔ پرفروغ ماه می شوند. زمانی که ماه رخ خویش را نمایان می‌کند ستارگان دست به دست یکدیگر داده و صحنه را نور افشانی می کنند و شهاب سنگ ها با گذر کردن از صحنه، صحنه را گرده افشانی می کنند.

نویسنده: مهدی سلیمانی ا
دبیرستان پسرانه سما نجف آباد

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: "پرواز خیال در آسمان شب"

گاه گاهی باید پرواز کرد، پروازی ازجنس خیال ، گاهی باید باخیال پروازکنی وبه مکان هایی که نرفته ای بروی ، مانند آسمان ، با خیالت به اوج آسمان پروازکنی واتفاق هایی را رقم بزنی.
رنگ آسمان به سمت تاریکی سفر می کردوخورشید از مشرق به مغرب آسمان دور می زد ، دیگر وقت رفتنش شده بود با رفتن خورشید ، ماه جایگاهش را پر کرده بود. با آمدن ماه به آسمان شب ، مجلس عروسی آغاز شد .مهمان ها یکی پس از دیگری به تالار آسمان شب اضافه می شدندوچراغ تالار ، خانم ماه بود که بالباس عروس مجلل و درخشانش مجلس را نورانی کرده بودو با آمدن و کامل شدن مهمانان ، تالار بیشتر و بیشتر روشن می شد . خانم ماه به مهمان ها خوش آمدگفت وبه جایگاه خودبازگشت تا مجلس آغاز گردد .
ابرها مسئول موسیقی بودند ، هرچند ثانیه خودرا به یکدیگر میزدندتا موسیقی اجرا شود . ستارگان نورهای خود را کم وزیاد می کردند، شهاب سنگ ها باگذر تند و سریع خودرقص های شگفتی به جا می گذاشتند .
عروس خانم و مهمانانش در صفحه مات آسمان ترکیبی بسیار زیبا ایجاد کرده بودند، اما درپایان مراسم چهره ی عروس خانم اندوهگین می نمود، انگار درپی کسی بودواو کسی نبود جز دامادش ، آقای خورشید که تمام مدت در مجلس حضور نداشت وخانم ماه در طول مدت مهمانی انتظارش می کشید . اما اقای داماد در آن سو عروس خانم خود را فراموش نکرده بود بلکه تمام تلاشش در رسیدن به او بود ولی وقتی می رسید که ماهش رفته بود به دنبال او .....
و سالها این چرخه ادامه می یافت چه بی تاب بود ماه برای خورشید، وچه افسوس ها برای آن هایی که زمانه در خودشان دوری و جدایی را رقم می زد.گاهی بهتراست دگرگونه به آسمان بنگریم.

نویسنده: فاطمه بنام
دبیرستان شاهد گلوگاه

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

موضوع: آدم برفی

اتاق دلگیر تر از همیشه,روی تخت خوابت به پشت دراز کشیده ای و ساعد دستت را روی پیشانی ات میگذاری و مدام فشار میدهی تا سردردت را کمی تسکین دهد.
از جایت بر میخیزی و قدم های بی جانی روی پارکت های کف اتاق میگذاری
سرت را مدام تکان میدهی تا کمی از ترافیک فکریت نجات یابی.
پرده اتاقت را کنار میزنی و با نگاه بی تفاوتی سپیدی خیابان ها را نظاره میکنی .
چقدر دلت برایش تنگ است. برای ان چشمان قهوه ای رنگش
برای ان خنده های شیرینش
برای ان دستان ظریفش که هنگامی ک ادم برفی درست میکردید یخ میزد و قرمز میشد مانند گونه هایش
دلت برایش ضعف رفت .
جای خالی اش کنارت,عجیب به چشم می اید
بیرون میروی و با ترس و حرس پایت را روی برف ها میگذاری
دلت میخواهد برف بازی کنی
اما برف بازی بی او امکان ندارد
دلت میخواهد ادم برفی درست کنی
اما ادم برفی بی او امکان ندارد
بی او نفس کشیدن هم کار بیهوده ایست
بی او همه چیز رنگ بی رنگی گرفته است
ادم برفی کوچکی می سازی و به ان خیره میشوی
اشک در چشمانت جمع میشود دلت میخاد او بجای این ادم برفی کنارت بود هر چند کم اما دوست داشتنی.

نویسنده : مائده میرزابیاتی

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

سی و شش سال پیش، زمانی که هنوز پای انسانِ زورگو به روستای سگ‌آباد باز نشده بود، دنیا شکل دیگری داشت. پادشاهی سگ‌ها، در اوج قدرت بود. خوشبختانه، تهدیدهای خطرناک، همه گوشه‌ای قایم شده بودند. هوای گرم و محیط خشکِ روستا، شرایط را برای انواع زورگیری‌ها و مبارزات گروهی و باندهای خلافکار محیا کرده بود. در اواسط تابستان سال 3513 سگی، شرایط به قدری وخیم شده ببود که ساکنین سگ‌آباد، تقریباً روزی چهاربار شاهد دوئل، یا مبارزات قبیله‌ای بودند. آمارکشته‌شدگان، گاهی به 120 سگ در روز هم می‌رسید. حکومت، به کلی تحت‌تاثیر گروه‌های خلافکار بود!
سگپولوتوف، در روز شانزدهم استخوان‌ماه سال 3516 سگی، و در اوج قحطی، به طرز مشکوکی به قتل رسید. او یکی از بزرگترین رئسای باند‌های خلافکار بود. از خدمات او، می‌توان به ساخت 25 انبار سلاح و مهمات، و ساخت قهوه‌خانه‌های تفریحی برای اهالی شهر، به همراه کارت‌های مخصوص برای اعضای گروه اشاره کرد. متاسفانه، در کمال ناباوری، جسد او را هنگامی که از خفگی به رنگ آبی درآمده بود یافتند. سبیل‌های او، کلفت‌ترین و خوش‌فرم‌ترین سبیل‌ها در روستا بود. او همیشه، دو هفت‌تیر سفید با نام پدر بزرگوارش، سگپولوتوف اول همراه خود داشت. همیشه شلوارهای گشاد می‌پوشید و علاقه زیادی به پوشیدن زیرپیرهنی و کت و شلوار سگ‌دوز داشت! خورش استخوان، غذای مورد علاقه او بود.
دو ماه بعد، پس از شکایت علنی مریدان سگپولوتوف، قاضی با حکم آخر، اعلام کرد که سگپولوتوف خودکشی کرده است!
حاج مشرف الدین سگ‌ابادی، ریش‌سفید روستا، با عجله خود را به دادگاه رساند و گفت: مرد بزرگ شما، بر اثر نادانی با دستان خودش به کام مرگ رفت! در حالی که صدای همهمه حضار بیش‌تر از همیشه شده بود، ادامه داد: صبح سگ‌شنبه، او را دیدم که با حرص و ولع بسیار، با استخوانی در دهان، از دست گروه انتقام جویان فرار می‌کرد، پس از آنکه توانست از دست آنان خلاص شود، تشنه‌تر و گرسنه‌تر از همیشه بود، کنار برکه‌ای دراز کشید و گویی کلی شراب سگی هم خورده بود! نگاهش به برکه افتاد، گویا سگ ماده زیبایی دیده بود، و جذب استخوان او شده بود. دارازای آب دهانش، از طول برکه بیش‌تر شده بود! طوری نفس‌نفس می‌زد که انگار، 70 بار دور سگ‌آباد را دویده است! یک متبه در آب پرید؛ شنا بلد نبود، نگاهش می‌کردم، من هم شنا بند نبودم، پس این حکایت را در دفتر سگ‌نامه‌ام نوشتم و درس زندگی آموختم!
قاضی با نگرانی گفت: «حق با توست ای مشرف الدین! الحق که طمع و حرص، بیماری لاعلاجی است! این ماجرا را در روزنامه همشهری چاپ کنید! بلکه درسی برای اعضای دولت باشد!»
نویسنده:حسین غزالی

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

نفس، مرگ فرشته است!
تنفس همیشه عامل حیات نیست. گاه می میراند. نفس، مرگ فرشته است، مرگ فرشتگانی که به آن ها می گوییم، انسان!
می گویند که این خود انسان ها هستند که انتخاب می کنند به این دنیا بیایند.راستی خدا، تو به من چه گفتی که راضی شدم به این دنیا بیایم؟
شاید گفتی که زندگی مثل یک امتحان است. منبعی در اختیار تو قرار می دهم، از آن استفاده کن، آزمونت را بده و دوباره به سوی من بازگرد.
اما خدایا در اینجا سوالاتی طرح کرده اند که تاکنون نظیرش را در کتابت ندیده ام! در کتاب تو سخن از عشق بود،سخن از صلح، سخن از محبت و وجدان!اما در اینجا دو رویی می بینم و ظلم.
نه آنقدر قوی هستم که بتوانم بگویم با نمره ای که کسب کرده ام من را به سوی خودت باز گردانی و نه آنقدر صبور که بتوانم تا پایان جلسه ی امتحان طاقت بیاورم.

نویسنده: شیدا زارعی

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

مطالب مرتبط:





نتایج وب درس دوم - عینک نوشتن (قسمت سوم) - دکتر آی کیو درس دوم - عینک نوشتن (قسمت سوم) - به دنبال توضیحات مربوط به نوع نگاه،در این ... آموزش نگارش 1; نگارش 1 دهم انسانی; نگارش دهم; دهم انسانی نگارش; تدریس نگارش ... درس دوم - عینک نوشتن (قسمت پنجم) - دکتر آی کیو درس دوم - عینک نوشتن (قسمت پنجم) - در این بخش استاد راوش توضیح و تشریح کامل ... آموزش نگارش 1; نگارش 1 دهم انسانی; نگارش دهم; دهم انسانی نگارش; تدریس نگارش ... درس دوم - عینک نوشتن (قسمت اول) - دکتر آی کیو دهم انسانی - کتاب نگارش (1). این قسمت نیز مربوط به ادامه ی توضیحات استاد راوش در رابطه با درس دوم(عینک نوشتن) می باشد.در این بخش به توضیح مفهوم نوع نگاه و ... انشاهای پایه دهم - درس دوم:عینک نوشتن درس دوم:عینک نوشتن. از همان کودکی بارش برف و هوای ابری و گاه بدون آفتاب این فصل را دوست داشتم.بازی کردن با دوستان و درست کردن آدم برفی در زمستان ،خیلی حس ... کتاب درسی نگارش ۱ سال دهم - استادبانک ۲۶ مهر ۱۳۹۶ - درس اول: پرورش موضوع. درس دوم: عینک نوشتن. درس سوم: نوشته های عینی. درس چهارم: نوشته های گزارش گونه. درس پنجم: نوشته ی ذهنی. درس ششم: سنجش و ... ویدئوها 7:51 درس دوم - عینک نوشتن (قسمت نهم) دکتر آی کیو - ۲۱ اسفند ۱۳۹۵ 8:47 فصل اول - درس دوم (قسمت ششم) دکتر آی کیو - ۱۱ اسفند ۱۳۹۵ 2:43 تدریس نگارش یازدهم توسط دکتر علی آبان - استاد حسین احمدی استاد حسین احمدی تماشا - ۱۹ دی ۱۳۹۶ (function(){google.sc=google.sc||{};google.sc.init=function(b,e,n,f,p,q){if((b=document.getElementById(b))&&(0!=b.offsetWidth||0!=b.offsetHeight)){var h=b.querySelector("div"),k=h.querySelector("div"),c=0,g=h.scrollWidth-h.offsetWidth;if(0

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی